یک گوشهای از ایران ما پشت کوههای بلند و تپههای ماهوری، روستایی به مساحت ۳ هزار هکتار و جمعیت ۷۸۰ نفر بین روستاهای استان و حتی کشور زبانزد شده است. شهرت روستای «کولهپشتی» از مهاجرت معکوس به روستا و همت اهالی نشأت میگیرد؛ گویی روستاییان زنگ مهاجرت معکوس را نواختند و امروز سخت مشغول کار هستند.
نه اینکه فکر کنید مثل خیلی از روستاهای کشور همه اهالی، دامداری و کشاورزی میکنند نه! شغل اهالی این روستا در گذشته کشاورزی و باغداری بوده اما حالا به دلیل خشکسالی و کمبود آب به پشتیبانی یکدیگر آستین همت بالا زدند و کار و اشتغال را به روستا دعوت کردند.
«روستای کولهپشتی» از روستاهای دهستان خرقان است که در فاصله ۴۵ کیلومتری از رزن قرار دارد؛ روستایی که به علت وسعت آن و افزایش داد و ستد تجاری در گذشته؛ معینآباد نام داشت و با گذر زمان و همت اهالی به «روستای کولهپشتی» معروف شده است.
هر چند در نقشه و دفتر و دستک نام روستا «ساریجلو» است اما بین اهالی و بازاریان تهران حتی کشورهای همسایه اینجا را به نام «روستای کولهپشتی» میشناسند؛ قصه شهرت این روستا دوخت و دوز انواع کیف به ویژه کولهپشتی است.
برای روایت آنچه در روستا میگذرد به جاده زدیم، راه طولانی بود بالاخره این روستا جزو مناطق دوردست به مرکز شهرستان رزن محسوب میشود البته اگر از طبیعت زیبا و بکر ساریجلو بگذریم بدو ورود هیچ خبری از کارگاه و تولیدی نیست.
منطقهای بیسر و صدا و آرام که زیر پوست روستا و خانههای قدیمی و کاهگلی چرخ تولید میچرخد، اینجا اشتغال و بازار و صادرات با پشتکار اهالی عجین شده و دست در دست هم فعل «درآمد و شغل داشتن» را صرف میکنند.
به گفته دهیار روستا؛ چند سالی میشود ساریجلو مثل گذشته آب ندارد و به واسطه حفر چاههای مجاز و غیرمجاز منابع آبی روستا خشک شده و کشاورزی جوابگو نیست البته که هنوز هم کشت دیم جو و گندم انجام میشود ولی کفاف زندگی اهالی را نمیدهد.
رقیه محمودی؛ کمآبی و نبود شغل مناسب به خصوص برای جوانان روستا را دلیل عزیمت اهالی میداند و میگوید: روستاییان به دنبال کار و کسب روزی حلال، به تهران کوچ کردند و سراجی یاد گرفتند، همانجا هم مشغول به کار شدند.
او ادامه میدهد: بعد از مدتی یکی از اهالی ساریجلو آموزش خیاطی در رزن راه انداخت و کم کم در کنار آموزش درآمد هم برای هنرجویان دست و پا کرد تا اینکه خیاطی در روستا همهگیر شد و تقریبا ۸۰ درصد از روستاییان به صورت خانوادگی مشغول شدند.
دهیار روستای ساریجلو اضافه میکند: امروز با توسعه خیاطی در روستا جوانانی که به تهران کوچ کرده بودند، مهاجرت معکوس کرده و جمعیت روستا بیش از ۱۱۰۰ نفر شده است.
قصه روستای ساریجلو که بین روستاهای مجاور و شهرهای بزرگ معروف به «روستای کولهپشتی» است؛ همان داستان خودکفایی اهالی است، آنچنان که زن و مرد و کودک با کمک به یکدیگر در دیار خود کار کوک میزنند و حاصل دسترنجشان را به تهران و شهرهای بزرگ ارسال میکنند.
اکثر کارگاهها خانگی هستند و اهالی در گوشهای از خانه نقلی خود کیف تولید میکنند، از کیف مدرسه و کولهپشتی بگیر تا کیف زنانه و مهمانی؛ ممارست و تمرین از روستاییان سراج ماهر ساخته تا جایی که اجناس تولید شده در روستا به واسطه یکی از اهالی که در تهران حجرهای باز کرده صادر میشود و کشورهایی چون عراق، ارمنستان و کشورهای آسیای میانه مقصد صادراتی دوخت و دوزهای روستای کولهپشتی شدند.
اینجا کار و زندگی در هم تنیده شده و لحظات به جای تلف شدن در فضای مجازی و دست به دست شدن گوشیهای همراه ردای اشتغال پوشیدند و بچههای روستا هم از کودکی وردست پدر و مادرشان کار یاد میگیرند و دغدغه آینده ندارند.
اما حیف و صدحیف که مسؤولان نیم نگاهی به صنعتی و برند شدن هنر دست این روستاییان ندارند؛ شاید حتی صدای چرخ تولید از ساریجلو به گوش هیچ یک از مسؤولان نرسیده است چراکه با در نظر گرفتن کمی امکانات و تسهیلات کمبهره اهالی میتوانند چرخ اشتغال و تولید را در همه شهرستان بچرخانند.
قربان یوسفی تولیدکننده کیف و از اهالی روستا در این باره میگوید: از همان ابتدا کار بزرگ و تجمیعی در ذهنم بود به همین دلیل یک شرکت تعاونی در رزن ثبت و در فاز آموزش وارد شدم، حدود ۲۰۰ نفر خیاطی فراگرفتند و بعد از آن در عرصه تولید به صورت کارگاهی و خانگی ورود کردیم.
او یادآور میشود: با وجود کمآبی و نبود شغل، فعالیت کارگاهی و خانگی کیفدوزی در روستای ساریجلو و روستاهای مجاور آغاز شد و به تدریج حرفه خیاطی در روستا خانه به خانه شد به نحوی که اکثر خانهها دو سه تا چرخ خیاطی تهیه کردند و مشغول دوزندگی شدند به این ترتیب که کار برش خورده توسط دوزندگان تولید و به تهران ارسال میشود.
آقای یوسفی به بازار فروش محصولات در تهران و شهرهای بزرگ اشاره میکند و میافزاید: علاوه بر شهرهای بزرگ داخل کشور بازار صادراتی هم جذب کردیم البته با در نظر گرفتن آمار و ارقام تولیدات کیف مدارس و کیفهای زنانه میتوان به بستر تولید انبوه و صنعتی در این عرصه پی برد به شرط اینکه مسؤولان هم همت کنند و دلسوزانه پای کار باشند.
او به تولید صنعتی و توسعه سراجی در ساریجلو میپردازد و میگوید: اگر این تولید گسترش یابد روستاهای اطراف هم منتفع خواهند شد چراکه برای روستاهایی که آب ندارند شغل ایجاد میشود حتی میتوان ایدههای تولیدی زیادی در این رابطه مثل احداث بازارچههای محلی داشته باشیم.
این تولیدکننده از تولید سالانه حدود ۲۰۰ هزار عدد کیف در روستا یاد میکند و یادآور میشود: در کشور بیشتر از ۱۴ میلیون دانشجو و دانشآموز داریم پس بازار این تولید فراهم است، همچنین بازار صادراتی که خواهان زیادی دارد به ویژه با شرایط فعلی بنابراین ظرفیت صادرات برای تولیدات ما چندبرابر شده است.
او به شهری در چین که به «شهر کیف» معروف است اشاره میکند و میافزاید: ساریجلو هم به واسطه خیاطان زبده این ظرفیت را دارد که به عنوان «روستای کیف و کولهپشتی» در ایران شناسانده شود اما متاسفانه مسؤولانی که راس امور قرار دارند از تولید سررشته ندارد و از ایدههای تولیدی هم استقبال نمیکنند.
یوسفی در ادامه تولید را تنها راه موفقیت کشور میداند و اضافه میکند: تولیدکنندگان در مسیر تولید کفش آهنین میپوشند و از چم و خم کار اطلاع دارند بنابراین متولیان در امر تولید نیاز به همفکری تولیدکنندگان دارند در حالی که در واقعیت از ایدههای تولیدی حمایت نمیشود.
او خاطرنشان میکند: پیشنهادات زیادی برای توسعه تولید در ساریجلو و حتی شهرستان رزن ارائه دادیم اما بروکراسی اداری و موازیکاریهای سازمانهای مختلف توان تولیدکننده را میگیرد به طوری که از ادامه کار دلسرد میشود.
این تولیدکننده از نبود قوانین شفاف و یکپارچه در حوزه تولید سخن میگوید و متذکر میشود: نبود قوانین شفاف بزرگترین مانع است و مشکلات این چنینی مجالی برای توسعه و اخذ مجوزهای کارگاهی بزرگ نمیدهد؛ از طرفی معضلات مالیاتی و تامین اجتماعی و هزار و یک مشکل دیگر باعث میشود گسترش این صنعت در این روستا متوقف شود.
او تسهیلات ارزانقیمت و بهروز کردن تجهیزات و چرخهای دیجیتالی را نیاز امروز تولید در ساریجلو میداند و تأکید میکند: اگر تجهیزات کارگاههای خانگی بهروز شود بیش از پیش بازار صادراتی جذب میشود اما دریافت تسهیلات خودش هفتخان رستم است آن هم با نرخ سود ۱۸ درصد که اصلا برای تولیدکننده و دوزنده مقرون به صرفه نیست.
یوسفی به ضرورت برندسازی در این روستا اشاره میکند و میگوید: در حال حاضر روستای ساریجلو به عنوان روستای تولیدکننده «کیف» مطرح است اما برندسازی صورت نگرفته چراکه هنوز اعتماد به کالای داخلی آن طور که باید و شاید نیست و این موضوع نیازمند فرهنگسازی است.
او میافزاید: اگر مسؤولان اهمیت تولید را درک کنند مشکلات اقتصادی کشور یکی پس از دیگری حل میشود، اما متاسفانه سازمان صمت به اداره کار و از آنجا به فرمانداری و بخشداری هدایت میشویم آخر هم هیچ اتفاقی نمیافتد.
روستای کولهپشتی تنها یک گام فاصله دارد تا بخش عمدهای از مشکلات بیآبی و بیکاری شهرستان رزن را از دوش مسؤولان بردارد؛ تنها کافی است مدیران همچون اهالی سختکوش این روستا اراده کنند و بروکراسی اداری و قوانین سختگیرانه را کنار بزنند.
ساریجلو نه میلیونها تن آهن و سیمان میخواهد و نه کورههای بزرگ ذوب، بلکه اهالی این روستا با کمی تسهیلات کمبهره میتوانند کارگاههای خانگی را توسعه دهند و حیات تولید را تداوم بخشند و برای فرزندانشان آینده شغلی بسازند تا در وطن خود پرچم تولید را بالا نگه دارند.
در ادامه خواستههای چند تن از دوزندگان ساریجلو را میخوانیم.
محمد نوروزی در کنار همسرش و فرزندان دوقلویش از بام تا شام مشغول خیاطی است، او میگوید: یک اتاق ۹ متری از منزلمان را کارگاه کردیم و روزی به طور میانگین ۳۰۰ هزار تومان درآمد داریم؛ اگر وام دهند تعداد چرخها را بیشتر میکنیم تعداد کار و تولید هم بهتر میشود و در نتیجه آن درآمد ما هم افزایش پیدا میکند.
حتی میتوانیم یک سوله کوچک احداث کنیم و کار را توسعه دهیم ولی هیچ مسؤولی گذرش به ساریجلو نمیافتد تا از وضعیت کار و بار ما اطلاع داشته باشد.
رسول زمانی از دیگر اهالی این روستا همراه خانوادهاش مشغول است، او از نبود بیمه گلایه دارد و میگوید: جوانان روستا اغلب خیاطی میکنند و مشغول کیفدوزی هستند سراغ شغل دیگری نمیروند، بنابراین اگر از ما حمایت شود، ساریجلو ظرفیت برند شدن در کشور را دارد ولی متاسفانه با قانونهای عجیب و غریب حتی یک وام هم نتوانستیم بگیریم.
آنچه گفته شد شرح حال اهالی روستای ساریجلو است که با همت خود در کوران بیکاری کار آفریدند و تولید را سر پا نگه داشتند الباقی ماجرا دست مسؤولان را میبوسد.
انتهای پیام/