نیما نامداری، تحلیلگر اقتصاد و فعال در حوزه استارت آپ ها، مسائلی را که استارت آپ ها و شرکت های حوزه فناوری دارند، به سه دسته تقسیم می کند.
یک دسته موانعی که ناشی از سیاستگذاری، ضوابط و قوانین هستند؛ یک دسته موضوعاتی که مربوط به بحث تامین مالی و موضوع سرمایه است و بحث سوم درباره اندازه بازار لازم برای رشد این اکوسیستم است.
هفتهنامه تجارت فردا با او درباره موانع رشد استارتآپها در ایران گفتوگو کرده است که میخوانید.
موانع ناشی از سیاستگذاری برای استارتآپها کدام است؟
بهطور طبیعی صنعت تکنولوژی و استارتآپها مثل همه صنعتهای دیگر از طرفی تحت تاثیر مسائل کلان سیاستگذاری کشور هستند و از طرفی هم مسائل خود را دارند. عموما بر همه کسبوکارها چه استارتآپ باشند و چه نه، مشکلات کلانی حاکم میشود؛ حالا اگر بخش خصوصی باشند وضعیتشان بدتر هم میشود؛ چون در فضای خصوصی فرصت چانهزنی کمتر است و برای بقا بیشتر باید تلاش کنند.
بخشی از این مشکلات هم به اقتصاد کلان بازمیگردد؛ یعنی وقتی قدرت خرید مردم کاهش پیدا کرده، قیمتها نوسان دارد و بیثباتی اقتصادی بر بازار حاکم است و از طرفی وقتی کیفیت سیاستگذاری در حمایت از رقابت منصفانه پایین است همه کسبوکارها ضربه میخورند.
این برهمزنندگی بهطور طبیعی با مقاومت روبهرو میشود؛ استارتآپها چگونه با آن کنار میآیند؟
مهمترین چالش استارتآپها با نهاد حاکمیت و دولت از همینجا شروع میشود. استارتآپها کاری میکنند که دولتها آن را درک نمیکنند و با آن راحت نیستند پس ابتدا آن را نادیده میگیرند و انکار میکنند؛ اما بالاخره بعد از مدتی چون استارتآپها بزرگ شدهاند دیگر نمیتوانند نادیدهاش بگیرند و رفتار دولتیها تغییر میکند؛ میگویند ما شما را به رسمیت میشناسیم (چون چارهای جز این ندارند) اما آنقدر قوانین دستوپاگیر در مسیر راه استارتآپها میگذارند و آنقدر محدودیت روزمره ایجاد میکنند که انگیزه نوآوری و امید که منبع درونی رشد استارتآپ است خاموش میشود.
این نظارتها را در راستای حمایت از کاربر باید تعریف کرد یا سنگاندازی مقابل پیشرفت کسبوکارهای استارتآپی؟
محدودیتها و ضوابط اعمالشده در ظاهر برای حمایت از کاربر و جلوگیری از تخلف است؛ اما در عمل باعث میشود انواع خدماتی که باعث رضایت مردم شده دیگر ارائه نشوند.
این اتفاقی است که به کرات در کسبوکارهای آنلاین میبینیم. میخواهم بگویم کیفیت سیاستگذاری ما اساسا در همه جنبهها آنقدر پایین است که فعالان حوزه استارتآپی پذیرفتهاند شرایط همینی است که هست و انتظار بهبود در کوتاهمدت را ندارند.
با این کیفیت سیاستگذاری، استارتآپها میتوانند به فعالیتشان ادامه دهند؟
واقعیت این است که بخش مهمی از بچههای جوان و کارآفرین ترجیح میدهند در چنین شرایطی کار نکنند؛ چراکه کسی امید ندارد در کوتاهمدت کیفیت سیستم نظارت و قانونگذاری بهبود پیدا کند. حالا موضوع مهاجرت هم داستان نگرانکننده دیگری است که این وضعیت را بدتر هم میکند.
سرمایه چگونه مانع توسعه استارتآپها میشود؟
ما در ایران دانش و مهارت VCگری (Venture capital-سرمایهگذاری خطرپذیر) را کم داریم و در کنارش سرمایهای که وارد این حوزه میشود هم محدود است. گمان میکنم در بازار سرمایه ما، ارزش صندوقهای سرمایهگذاری حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار میلیارد تومان است.
این همه پول در دست مدیرانی است که باید با آن در اوراق و سهام سرمایهگذاری کنند که خیلی هم خوب است؛ بلکه باید بیشتر هم بشود. اما مقایسه کنید با مجموعه سرمایه VCها در ایران است که گمان نمیکنم کل سرمایه VCهای ما در سال ۱۴۰۰ به ۲۰۰ میلیارد تومان هم برسد.
همین چند وقت پیش دوتا از استارتآپهای معروف ایران میخواستند جذب سرمایهای بالاتر از ۵۰ میلیارد تومان داشته باشند اما در نهایت نتوانستند و در هر دو مورد، ترکیبی از VCها برای این دو استارتآپ پول گذاشتند. ۵۰ میلیارد تومان پول یک آپارتمان در فرمانیه است.
VCگری یک تجربه بینالمللی است و تمام VCهای دنیا نهفقط در یک کشور که در مجموعهای از کشورهای دنیا سرمایهگذاری میکنند و به این دلیل رشد کردند. وقتی میتوانی VC خوبی باشی که در بازارهای متنوع تجربه کسب کنی و یاد بگیری.
شرایط تحریم، شرایط سیاسی و نگرانیهای امنیتی باعث شده که نه VCهای خارجی در ایران سرمایهگذاری کنند و نه استارتآپهای ایرانی جرات کنند از VCهای خارجی جذب سرمایه کنند.
موانع عرضه سهام استارتآپها متعدد است. مهمترینش چیست؟
یکی از موانع غیررسمی عرضه سهام استارتآپها در بورس این است که برخی از آنها سرمایهگذارانی دارند که آنان شرکای خارجی دارند. با نگاه فعلی به استارتآپها هیچ سرمایهگذاری سرمایهگذار خارجی را دعوت به کار نمیکند. از آن طرف VCهای ایرانی هم جرات نمیکنند با استارتآپهای خارجی کار کنند؛ چراکه با شریک خارجی گرفتار میشوند.
استارتآپهای ایران چگونه میتوانند وارد بازار جهانی شوند؟
مشکل سوم همین است که استارتآپهای ما نمیتوانند وارد بازارهای جهانی شوند. برای بسیاری از استارتآپها اساسا بازار ایران کوچک است.
بهخصوص در استارتآپهایی که مشتریشان سازمانها هستند مثلا ابزارهای B۲B مبتنی بر رایانش ابری یا در حوزه هوش مصنوعی شما وقتی محصولی تولید میکنید که مشتریان کمی دارد اما آن مشتریان پول زیادی باید بدهند بهطور طبیعی بازار هدف نمیتواند فقط یک کشور باشد.
آیا علت این شرایط به تحریمها و نگرانیهای امنیتی بازمیگردد؟
فقط تحریم نیست. الان یک استارتآپ ایرانی نمیتواند حساب بانکی خارج از ایران باز کند. پولی را که میخواهد از مشتری بگیرد، نمیتواند قانونی دریافت کند. میخواهم بگویم موضوع فقط تحریمها نیست. خود FATF مانع بزرگی بر سر کار است. همه اینها باعث میشود استارتآپهای ایرانی بازار خارج از کشور را برای خود قابل دسترس ندانند.
انتهای پیام/